لغتنامه دهخدا
باژدار. (نف مرکب ) باجبان . کسی که باج و خراج از مردم میگیرد. (هفت قلزم ). باج گیر. (ناظم الاطباء). باجبان باشد یعنی کسی که باج و خراج از مردم میگیرد. (برهان قاطع). آنکه پاسبانی گذار و رودخانه و غیره کند بجهت باج گیری و باژبانش گویند.بمعنی باجدار است . (فرهنگ شعوری ). || باج