بارجامهفرهنگ فارسی عمیدکیسۀ بزرگ و ستبری که بر پشت چهارپایان بارکش میاندازند و در آن خاک، شن، آهک، یا چیزهای دیگر میریزند؛ جوال؛ تاچه.
بارجامهلغتنامه دهخدابارجامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) جوالی را گویند که دهن آن از پهلو باشد و بر بالای چاروا اندازند و هر چیز خواهند در آن کنند. (برهان ) (ناظم الاطباء). جوالی را گویند که دهن آن در پهلو باشد و بر پشت خر افکنند و هر چه خواهند در آن پر کنند. (انج
تاچهفرهنگ فارسی عمید۱. جوال؛ بارجامه؛ گاله.۲. کیسۀ بزرگ و ستبر که بر پشت چهارپایان بارکش میگذارند و در آن چیزی میریزند.
جوالفرهنگ فارسی عمید۱. کیسۀ بزرگ از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار درست میکردند؛ بارجامه.۲. پارچۀ ضخیم و خشن.
خورجینلغتنامه دهخداخورجین . [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) دو کیسه که از طرفی بهم یکی شده باشد. دو جوال که نیمی از دهانه ٔ هر دو را بهم دوزند. بارجامه . باردان . (یادداشت مؤلف ) : یار تو خورجین تست و کیسه ات .مولوی .</p