بارزدیکشنری عربی به فارسیمتمايز , برجسته , حاءز اهميت , جالب , ياد اوردني , شخص بر جسته , چيز برجسته , جالب توجه , مورد ملا حظه , قابل توجه , قابل دقت , مورد توجه , باارزش
فزونآبrainfall excess, excess waterواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از بارش که بهصورت رَواناب مستقیم به مجراهای آب میرسد متـ . بارندگی مؤثر effective rainfall بارش مؤثر 2 effective precipitation 2 توفباران خالص net storm rain
بارشلغتنامه دهخدابارش . [ رِ ] (اِمص ) اسم مصدر از باریدن . عمل باریدن . ریختن . دَرّ. دُرور. باریدن . (ناظم الاطباء) : برق وارم به وقت بارش میغبه یکی دست می بدیگر تیغ. نظامی (هفت پیکر).ببارش تیغ او چون آهنین میغکلید هفت کشور ن
نبارشلغتنامه دهخدانبارش . [ ن َ رَ ] (اِ) چوبی باشد که زیر دیواری نهند تا نیفتد یا در زیر چوب شکسته از سقف .(صحاح الفرس ). چوبی را گویند که در زیر چوب سقف که شکسته باشد، نهند و بر دیواری که مشرف بر افتادن باشد، نصب سازند. (برهان قاطع). چوبی که در زیر چوب سقف شکسته و دیوار شکسته نهند تا نیفتد.
انبارشلغتنامه دهخداانبارش . [ اَم ْ رِ ] (اِمص ) انباردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). پر کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) هر چیزی که درون چیزی را بدان پر کنند و آنرا بعربی حشو گویند. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) : چو مخزن پر مکن از هرچه
انبارشفرهنگ فارسی عمید۱. پر کردن بهصورت مداوم و مکرر.۲. (صفت) پرکردنی؛ هرچه که درون چیزی را با آن پر کنند.
بارشلغتنامه دهخدابارش . [ رِ ] (اِمص ) اسم مصدر از باریدن . عمل باریدن . ریختن . دَرّ. دُرور. باریدن . (ناظم الاطباء) : برق وارم به وقت بارش میغبه یکی دست می بدیگر تیغ. نظامی (هفت پیکر).ببارش تیغ او چون آهنین میغکلید هفت کشور ن