فرهنگ فارسی عمید
۱. کاغذ حاوی مشخصات بار، وسیلۀ حمل، گیرنده، و فرستنده که در آن وزن و نوع کالاهایی را که از شهری به شهر دیگر حمل میشود مینویسند تا گیرنده بهموجب آن از گاراژ یا پستخانه تحویل بگیرد.۲. پروانۀ باریافتن به بارگاه پادشاه.۳. لاف؛ گزاف؛ ادعا.۴. مباهات؛ تفاخر: ◻︎ بتی که در سر او هست با