بارک اﻟﻠﻪفرهنگ فارسی عمیدهنگام اظهار شادی یا خشنودی یا تحسین کسی به کار میرود؛ آفرین؛ مرحبا: بارکالله، گُل کاشتی.
باریکلغتنامه دهخداباریک . (ص ) نازک و لطیف چون کمر و لب . بارک مخفف آنست . (آنندراج ). نازک . (ارمغان آصفی ). میرحسن دهلوی گوید : لب باریک تو زیر خط شبگون دیدم چو هلالی که شبانگاه برون می آید. (آنندراج ).هر چیز دراز و گرد و کم قطر م
یبارکلغتنامه دهخدایبارک . [ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان طهران ، واقع در 7000 گزی باختر شهریار. دارای 838 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
باریکلغتنامه دهخداباریک . (اِخ ) سرداری که بر بغداد استیلا یافت . (حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 492-493).
بارکدیکشنری عربی به فارسیتقديس کردن , برکت دادن , دعاکردن , مبارک خواندن , باعلا مت صليب کسي را برکت دادن
بارکدیکشنری عربی به فارسیتقديس کردن , برکت دادن , دعاکردن , مبارک خواندن , باعلا مت صليب کسي را برکت دادن
بارکلغتنامه دهخدابارک . [ رَ ] (ع فعل ) مخفف بارک اﷲ. ظهوری در تعریف نور سپور (کذا) گفته : بر ایوان کند چون سلام آفتاب دهد ابر و طاق بارک جواب . (آنندراج ) .مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: این لفظ با مشتقات آن در کتاب مقدس بسیار وارد شد
بارکلغتنامه دهخدابارک . [ رِ ] (ص ، اِ) مخفف باریک است که در مقابل گنده باشد. (برهان ). مخفف باریک . (رشیدی ) (دِمزن ). رجوع به بارکک شود.(فرهنگ اسدی چ عباس اقبال ص 297). (مخفف باریک ) چیز نازک و آن که کلفت نباشد. (فرهنگ نظام ) : خ
بارکلغتنامه دهخدابارک . [ رِ ] (ع ص ، اِ) یکی برک بمعنی شتران اهل خباء و غیر آنها که شبانگاه به خوابگاه بازگردند. (منتهی الارب ). در اقرب الموارد و تاج العروس شتران اهل هواء آمده است . شتر بزانو خوابیده . (دِمزن ). یک شتر. ج ، برک ، بروک . (ناظم الاطباء). ج ، بروک . مؤنث : بارکةاست . (اقرب ا
دورمبارکلغتنامه دهخدادورمبارک .[ م ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هویزه ٔ بخش هندیجان شهرستان خرمشهر. دارای 110 تن سکنه . آب آن از چاه است . راه آن در تابستان اتومبیل رو. ساکنین از طایفه ٔ شریفات هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6</s
چاه مبارکلغتنامه دهخداچاه مبارک . [ م ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تمیمی بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 93 هزارگزی جنوب خاور کنگان ، کنار راه شوسه ٔ سابق کنگان به لنگه واقع شده . جلگه ، گرمسیر و مالاریائی است و 428 تن سکنه دارد.
چاه مبارکلغتنامه دهخداچاه مبارک . [ م ُ رَ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «قریه ای است از توابع بلوک لارستان فارس » (از مرآت البلدان ج 4 ص 134).
رودبارکلغتنامه دهخدارودبارک . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش کلاردشت از شهرستان نوشهر واقع در 4هزارگزی جنوب غربی حسن کیف . منطقه ای است کوهستانی و هوایی سرد دارد. سکنه ٔ آن 770تن است و قسمتی از ایل خواجوند هستند. آب آ
رودبارکلغتنامه دهخدارودبارک . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشکور بالا از بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در 41هزارگزی جنوب رودسر و 5هزارگزی جنوب شرقی سی پل ، منطقه ٔ کوهستانی است وهوایی سرد دارد. سکنه ٔ آن <span class="hl" dir