بارگیریلغتنامه دهخدابارگیری . (حامص مرکب ) گرفتن بار خواه برای حمل بر روی ستور و یا حمل در کشتی . (ناظم الاطباء). عمل پر کردن جوالها و غیره از محمولی برای بردن بر ستور و غیره . بار بستن و مهیا نمودن : قافله ٔ اصفهان هنوز بارگیری خود را نکرده . (فرهنگ نظام ). || الزام و اثبات گناه . (ناظم الاطباء
بارگیری کردنلغتنامه دهخدابارگیری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انباشتن و بستن . بر ستور یا کشتی و مانند آن نهادن حمل را. بارگیری کردن کشتی ، پر کردن آن به محمولات . || در تداول عامه ، بسیار خوردن .
دوّار بارگیریloading winchواژههای مصوب فرهنگستاندوّاری که بر روی کامیون حملونقل نصب میشود و برای بار زدن گِردهبینه به کامیون از آن استفاده میشود
دهانۀ بارگیریtapholeواژههای مصوب فرهنگستانمجرای تخلیۀ فلز مذاب از کورۀ بلند یا کورۀ کوپُل (cupola furnace) که در جلوی کوره، نزدیک کف بوته قرار دارد و با گِل مسدود میشود
بارگیری 3tappingواژههای مصوب فرهنگستانباز کردن مجرای تخلیۀ کوره و سپس تخلیۀ مذاب آماده از کوره در پاتیل
بارگیری کردنلغتنامه دهخدابارگیری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انباشتن و بستن . بر ستور یا کشتی و مانند آن نهادن حمل را. بارگیری کردن کشتی ، پر کردن آن به محمولات . || در تداول عامه ، بسیار خوردن .
دوّار بارگیریloading winchواژههای مصوب فرهنگستاندوّاری که بر روی کامیون حملونقل نصب میشود و برای بار زدن گِردهبینه به کامیون از آن استفاده میشود
بارگیری کردنلغتنامه دهخدابارگیری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انباشتن و بستن . بر ستور یا کشتی و مانند آن نهادن حمل را. بارگیری کردن کشتی ، پر کردن آن به محمولات . || در تداول عامه ، بسیار خوردن .
بارگیری 3tappingواژههای مصوب فرهنگستانباز کردن مجرای تخلیۀ کوره و سپس تخلیۀ مذاب آماده از کوره در پاتیل
بارگیری آبکشphloem loadingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند ورود مواد آلی مانند قندها و آمینواسیدها از درون آوند آبکش
خودبارگیریautogenous electrificationواژههای مصوب فرهنگستانجمع شدن بار الکتریکی در یک جسم براثر اصطکاک بین جسم و محیط اطراف آن
دوّار بارگیریloading winchواژههای مصوب فرهنگستاندوّاری که بر روی کامیون حملونقل نصب میشود و برای بار زدن گِردهبینه به کامیون از آن استفاده میشود
دهانۀ بارگیریtapholeواژههای مصوب فرهنگستانمجرای تخلیۀ فلز مذاب از کورۀ بلند یا کورۀ کوپُل (cupola furnace) که در جلوی کوره، نزدیک کف بوته قرار دارد و با گِل مسدود میشود
پهلوگاه بارگیریloading berthواژههای مصوب فرهنگستانمحلی در اسکله که در آن شناور برای تخلیه و بارگیری پهلو میگیرد