بازیافتیلغتنامه دهخدابازیافتی . (حامص مرکب )پول بازیافتی . به دست کردن چیزی از وجهی سوخت شده ومانند آن (یادداشت مؤلف ). آنچه پس از هلاک و اضمحلال و سوخت شدن به دست آید. گمشده ٔ بار دیگر یافته : هر چه از او وصول شود بازیافتی است . (یادداشت مؤلف ).
ترمز بازیافتیregenerative brakeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترمز که در آن انرژی جنبشی به انرژی الکتریکی تبدیل میشود و مجدداً مورد استفاده قرار میگیرد
ترمزگیری بازیافتیregenerative brakingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترمزگیری که در آن انرژی جنبشی خودرو به انرژی الکتریکی تبدیل میشود و مجدداً مورد استفاده قرار میگیرد
مادۀ بازیافتیrecycled materialواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که در نتیجۀ بازیافت به دست میآید و در تولید یک محصول به جای مادۀ خام یا اولیه به کار میرود
روانساز بازیافتیrecycled fluxواژههای مصوب فرهنگستانپودری دانهای که در حین جوشکاری ذوب نشده است و، برای استفادۀ دوباره، بازیافت شده است
بازیافتفرهنگ فارسی عمید۱. (اقتصاد) بهدست آوردن دوبارۀ مواد قابلمصرف از مواد استفادهشده.۲. یافتن دوبارۀ چیزی.۳. [قدیمی] دریافت.
ترمز بازیافتیregenerative brakeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترمز که در آن انرژی جنبشی به انرژی الکتریکی تبدیل میشود و مجدداً مورد استفاده قرار میگیرد
ترمزگیری بازیافتیregenerative brakingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترمزگیری که در آن انرژی جنبشی خودرو به انرژی الکتریکی تبدیل میشود و مجدداً مورد استفاده قرار میگیرد
روانساز بازیافتیrecycled fluxواژههای مصوب فرهنگستانپودری دانهای که در حین جوشکاری ذوب نشده است و، برای استفادۀ دوباره، بازیافت شده است
مادۀ بازیافتیrecycled materialواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که در نتیجۀ بازیافت به دست میآید و در تولید یک محصول به جای مادۀ خام یا اولیه به کار میرود
کاشکفرهنگ فارسی عمید= کاش۱: ◻︎ کاشک تنم بازیافتی خبر دل / کاشک دلم بازیافتی خبر تن (رابعهبنتکعب: شاعران بیدیوان: ۷۵).
درآمد ضایعاتsalvage 3واژههای مصوب فرهنگستاندرآمد حاصل از فروش اقلام بازیافتی هتلها و رستورانها، مانند روغنهای مصرفشده، کاغذهای باطله و سایر پسماندها
روانساز بازآمادهreconditioned fluxواژههای مصوب فرهنگستانپودری دستنخورده یا بازیافتی که برای استفادۀ اولیه یا استفادۀ مجدد فراوری میشود و فرایند تهیۀ آن ممکن است شامل غربالگری برای به دست آوردن اندازۀ دلخواه ذرات و خارج کردن ذرات مغناطیسی و پخت برای گرفتن رطوبت باشد
کاشکلغتنامه دهخداکاشک . (ق ) کاش . مخفف کاشکی . ای کاش که . کاش که . کاش کی . کاچ : کاشک آن گوید که باشد بیش نه بر یکی بر چند نفزاید فره . رودکی .کاشک هرگز این سودا در دیگ سویدا نپختمی . (سندبادنامه ص 307
ترمز بازیافتیregenerative brakeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترمز که در آن انرژی جنبشی به انرژی الکتریکی تبدیل میشود و مجدداً مورد استفاده قرار میگیرد
ترمزگیری بازیافتیregenerative brakingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترمزگیری که در آن انرژی جنبشی خودرو به انرژی الکتریکی تبدیل میشود و مجدداً مورد استفاده قرار میگیرد
روانساز بازیافتیrecycled fluxواژههای مصوب فرهنگستانپودری دانهای که در حین جوشکاری ذوب نشده است و، برای استفادۀ دوباره، بازیافت شده است
مادۀ بازیافتیrecycled materialواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که در نتیجۀ بازیافت به دست میآید و در تولید یک محصول به جای مادۀ خام یا اولیه به کار میرود