بافولغتنامه دهخدابافو. (اِخ ) نام مادر سلطان محمد سوم و زن سلطان مراد ثالث پادشاه عثمانی و معروف به صفیه (در اعلام النساء: طاهره ) است . وی دختر یکی از حکام ونیزی کورفو و بس زیبا بود و در حدود 1560 م . بدنیا آمد و در جوانی بوسیله ٔ دریانوردان ترک ربوده شد و ب
نجیبفرهنگ مترادف و متضاد۱. اصیل، پاکزاد، پدردار، شرافتمند، شریف، نژاده، والاتبار، والاگهر ۲. باعفاف، پاکدامن، عفیف ≠ نانجیب
عفیففرهنگ مترادف و متضادباآزرم، باتقوا، باحیا، باشرم، باعفاف، باعفت، پارسا، پاک، پاکجامه، پاکدامن، شریف، معصوم، نجیب ≠ آلودهدامن، ناپاک
عفیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات پاکدامن، باعفاف، آفتاب مهتاب ندیده، منزه، معصوم، بیگناه، پارسا، پرهیزگار، ممسک، معتدل فروتن، شریف، پرهیزگار محجوب، محجبه، سادهپوش طاهر، نزیه، تمیز، پاکیزه، پاک، سفید درست، راست، ناب، سره، صافی، بیآلایش، خالص، ساده باکره▲
خالصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت صافی، یکدست، بیآلایش، بیغلوغش، بیغش، بیشائبه، درست، راست، لُب، یکباره، بالمره طاهر، نزیه، تمیز، منزه، پاکیزه، پاک، سفید محض، صِرف، مطلق، ساده▲ آفتاب مهتاب ندیده، باعفاف، پاکدامن، عفیف، منزه، معصوم، بیگناه، پارسا، پرهیزگار، معتدل فروتن، شریف