ترجمه مقاله

باقی

bāqi

۱. پایدار؛ پاینده؛ جاوید.
۲. بازمانده؛ به‌جامانده.
۳. (اسم) [قدیمی] باقی‌ماندۀ خراج یا مالیات که بر عهدۀ کسی است.
۴. (اسم، صفت) از نام‌ها و صفات خداوند.
⟨ باقی داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
۱. چیزی کسر داشتن و بدهکار بودن.
۲. ثابت و برقرار داشتن؛ پایدار داشتن
⟨ باقی گذاشتن: (مصدر متعدی)
۱. به‌جا گذاشتن.
۲. برقرار و پایدار گذاشتن.
⟨ باقی ماندن: (مصدر لازم)
۱. به‌جا ماندن؛ بازماندن.
۲. پایدار ماندن؛ برقرار ماندن.

۱. باقیمانده، بازمانده، مانده، موجود
۲. بقیه، تتمه، مابهالتفاوت
۳. ابدی، پایا، پایدار، پاینده، دایم، مانا، نامیرا ≠ فانی
۴. حی، زنده ≠ مرده، میت
۵. برقرار، مستدام همیشگی ≠ فانی
۶. دیگر، سایر

بازمانده، مانده

ترجمه مقاله