بالشچهلغتنامه دهخدابالشچه . [ ل ِ چ َ/ چ ِ ] (اِ مصغر) بالش خرد. (آنندراج ). مصغر بالش . بالش کوچک . (ناظم الاطباء). رفرف . (منتهی الارب ). || چیزی که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (ناظم الاطباء). غِلالَه . عِجازَه . عُظمَة؛ بالشچه ای که زنان بر سرین بندند
بولیصةلغتنامه دهخدابولیصة. [ ب ُ وِ ص َ ] (ع اِ) نامه ٔ تجارتی . ج ، بوالیص . بوالص . (از دزی ج 1 ص 131).
چلچلۀ بیابانی بالسیاهGlareola nordmanniواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ چلچلهبیابانیان و راستۀ سلیمسانان با پرهای زینتی قهوهای مایل به خاکستری که زیر بالهایش سیاه است
بالسیلغتنامه دهخدابالسی . [ ل ِ ] (اِخ ) اسماعیل بن احمدبن ایوب بن الولیدبن هرون ابوالحسن بالسی خیزرانی . از رواة بود. (از معجم البلدان ).
بالسیلغتنامه دهخدابالسی . [ ل ِ ] (اِخ ) حسن بن عبداﷲبن منصوربن حبیب بن ابراهیم ابوعلی انطاکی . معروف به بالسی که در دمشق و مصر حدیث روایت کرد. (از معجم البلدان ).
اعجازةلغتنامه دهخدااعجازة. [ اِ زَ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا بزرگ نماید. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). عِجازة. بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (یادداشت بخط مؤلف ).
ناوندفرهنگ فارسی معین(وَ) (اِمر.) بالشچه ای که خمیر پهن کرده بر آن نهند و بر دیوار تنور تافته چسبانند تا نان بپزد، رفیده ، نابند.
اضخومةلغتنامه دهخدااضخومة. [ اُ م َ ] (ع اِ) بالشچه ٔ سرین که زنان بندند تا کلان نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (ناظم الاطباء). عُظّامه ٔ زن . (از اقرب الموارد). عُظّامة. عُظْمة. عِجازة. اِعجازة. (منتهی الارب ). رجوع به کلمه های مذکور در منتهی ا