بالنفرهنگ فارسی عمیدپستاندار عظیمالجثۀ دریازی با وزنی حدود سی تُن، شبیه ماهی که بهجای دندان تیغههای استخوانی دراز در دهان دارد و برای تنفس به روی آب میآید.
بالنلغتنامه دهخدابالن . [ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) عظیم ترین پستاندار دریایی که آن را وال یا بال نامند. رجوع به بال (ماهی ) شود.
بالنلغتنامه دهخدابالن . [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) محفظه ٔ کروی شکل توخالی از پارچه یا چرم . گلوله های توخالی از پارچه یا چرم که برای تحقیقات هواشناسی و فضایی و تعیین جهت باد به طبقات بالای جو فرستند و معمولاً این محفظه ها قرمزرنگ است و با دوربین مسیر آن را در روی نقشه های هوایی مشخص می کنند و سپ
بالونballoonواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای هوایی که نیروی جلوبرنده ندارد و بر بعضی از آنها موتور نصب میشود
تلسکوپ بالونبُردballoon-borne telescopeواژههای مصوب فرهنگستانتلسکوپی که برای کاهش تلاطم جوّی و رصد بهتر اجرام نجومی، آن را بهوسیلۀ بالون به ارتفاعات بالای جوّ میفرستند متـ . تلسکوپ پوشنسپهری stratosphere telescope, stratoscope
بالنگوفرهنگ فارسی عمیدگیاهی از خانوادۀ نعناع با برگهایی باریک شبیه برگ ریحان و گلهای آبیرنگ که تخم آن مصرف دارویی دارد.
بالنگوفرهنگ فارسی عمیدگیاهی از خانوادۀ نعناع با برگهایی باریک شبیه برگ ریحان و گلهای آبیرنگ که تخم آن مصرف دارویی دارد.