دگرگشت بیگانهزیست،سوختوساز بیگانهزیستxenobiotic metabolismواژههای مصوب فرهنگستانسوختوساز موادی که برای اندامگان بیگانه ضروری است
بوژنهلغتنامه دهخدابوژنه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) شکوفه و بهار درخت را گویند که هنوز نشکفته باشد و آنرا بعربی کُم خوانند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ).
بوینهلغتنامه دهخدابوینه . [ ی َ ن َ ] (اِخ ) نام قریه ای است در دوفرسخی مرو. (انساب سمعانی ) (مراصد الاطلاع ).
بیانهلغتنامه دهخدابیانه . [ ب َ ن َ ] (اِخ ) نام شهری است درهندوستان که نیل از آنجا خیزد و آن چیزی باشد که بدان چیزها رنگ کنند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). شهری در هند که نیل در آنجا سازند. (ناظم الاطباء).
شبانگهلغتنامه دهخداشبانگه . [ ش َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) مرکب از شب + «گه » مخفف گاه پسوند زمان و مکان . شبانگاه : شبانگه رسیدند دل ناامیدبدان دژ که خواندندی او را سپید. فردوسی .شبانگه چو بنشست بر تخت ماه سوی آسیا شد به نزد
گریبانگهلغتنامه دهخداگریبانگه . [ گ ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف گریبانگاه است . جای گریبان . گلو. گردن : جاوید باد عمر تو و دشمنان توچنگ اجل گرفته گریبانگه امل . سوزنی .رجوع به گریبان شود.