بتکوبلغتنامه دهخدابتکوب . [ ب َ ] (اِ) ریچالی است که از گوزمغز و سیر و ماست و شبت سازند و خورند. (انجمن آرای ناصری ) (از فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ریچالی است که از مغز گوز و سیر و ماست کنند ترش باشد. (فرهنگ اسدی ) (اوبهی ). بتلوب . (برهان قاطع). نوع حلوائی است که با عسل و شیر ومغ
پتلوپلغتنامه دهخداپتلوپ . [ پ َ ](اِ) نان خورشی است که از ماست و شیر و مغز گردکان سازند. بتکوب . و ظاهراً مصحف پتکوب یا بتکوب باشد.
بتلوبلغتنامه دهخدابتلوب . [ ب َ ] (اِ) ریچالی که بتکوب نیز گویند. ریچالی که از مغز جوز و شیر و ماست و شبت سازند. (ناظم الاطباء). و رجوع به بتکوب شود.
بتکوتلغتنامه دهخدابتکوت . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) بتکوب . ریچالی است که از مغز جوز و سیر و ماست و شبت سازند. (ناظم الاطباء). یک نوع حلواست . (از فرهنگ شعوری ). و رجوع به بتکوب شود.
پتکوبلغتنامه دهخداپتکوب . [ پ َ ] (اِ) آچاری که از گردو و ماست و امثال آن کنند. و رجوع به بتکوب شود.