بحرانلغتنامه دهخدابحران . [ ب َ ] (اِخ ) دو دریای روم و فارس . و منه مجمع البحرین . (منتهی الارب ). || بحرالروم و بحرالاسود. (النقود العربیه ص 134).
بحرانلغتنامه دهخدابحران . [ ب ُ ] (اِخ ) لغتی است در بَحران . || موضعی به ناحیه فرع حجاز. (منتهی الارب ) : سپاهی ز رومی و از پارسی ز بحران و از کردو از قادسی . فردوسی .و رجوع به بحرین شود.
بحرانفرهنگ فارسی عمید۱. آشفتگی و تغییر حالت.۲. تغییر حالت ناگهانی مریض تبدار که منجر به بهبودی یا مرگ او بشود.
بحرانلغتنامه دهخدابحران . [ ب ُ ] (ع اِ) تغییری که بیمار را پیدا آید در تب و با یوم اضافه شود چنانکه گویند «یوم بحران ». (ناظم الاطباء). یوم باحوری برخلاف قیاس نیز گفته شده است به انتساب به باحور یا باحوراء که شدة گرمای تابستان باشد. (از منتهی الارب ). شدت بعض بیماریها چون تب مطبقه در روزهای م
بحرگانلغتنامه دهخدابحرگان . [ ب َ ] (ص نسبی ) آنچه در دریاست . (از فرهنگ شعوری ج 1). دریائی . بحری . (ناظم الاطباء). || اهل دریا. (ناظم الاطباء).
بعرانلغتنامه دهخدابعران .[ ب ِ / ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بعیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به بعیر شود.
بحرانیلغتنامه دهخدابحرانی . [ ب َ ] (اِخ ) شیخ هاشم بن سلیمان ، او راست : مدینةالمفاخر فی فضائل الامام علی بن ابی طالب و کراماته . (از معجم المطبوعات ).
بحرانیلغتنامه دهخدابحرانی . [ ب َ ] (اِخ ) شیخ هاشم بن سلیمان ، او راست : مدینةالمفاخر فی فضائل الامام علی بن ابی طالب و کراماته . (از معجم المطبوعات ).
خودسازماندهی در بحرانself-organizing criticality, SOCواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی یک سامانه در نزدیک شدن به نقطۀ بحرانی و حفظ خود در آن نقطه