بحرانیلغتنامه دهخدابحرانی . [ ب َ ] (اِخ ) شیخ هاشم بن سلیمان ، او راست : مدینةالمفاخر فی فضائل الامام علی بن ابی طالب و کراماته . (از معجم المطبوعات ).
بحرانیلغتنامه دهخدابحرانی . [ ب َ ] (اِخ ) یوسف بن احمد از فقهای امامیه بود. او راست : کشکول البحرانی . لؤلوءة البحرین . (از معجم المطبوعات ).
حرارت بحرانیلغتنامه دهخداحرارت بحرانی . [ ح َ رَ ت ِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در فیزیک درجه ٔ حرارتی است که در بیشتر از آن ، هر قدر هم که فشار زیاد شود استحاله ٔ گاز به مایع غیرممکن است .
ابوامین بهرانیلغتنامه دهخداابوامین بهرانی . [ اَ ؟ ] (اِخ ) نام محدثی . و او ازقاسم بن عبدالرحمن شامی روایت کند. صاحب منتهی الارب بر خلاف تاج العروس بجای بهرانی ، نهرانی آورده است .
هاشم بحرانیلغتنامه دهخداهاشم بحرانی . [ ش ِ م ِ ب َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن اسماعیل الحسینی البحرانی الکَتْکانی التوبلی (منسوب به «توبلی » و «کتکان » ازقراء بحرین )، مشهور به «البحرانی ». از مفسرین امامی و علمای ادب و رجال حدیث بوده و از جمله آثار اوست :«ایضاح المسترشدین » در شرح احوال خوارج ، و «الب
ناصر بحرانیلغتنامه دهخداناصر بحرانی . [ ص ِ رِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲبن سعیدبن المتوج البحرانی ، ملقب به جمال الدین یا شهاب الدین . او راست : کتاب الوسیلة و دو کتاب در تفسیر مختصر و مطول ، و رسالة الناسخ و المنسوخ ، و کتاب فی ما یجب علی المکلفین ، و غرایب المسائل ، و النهایة در تفسیر پانصد آی
یحیی بحرانیلغتنامه دهخدایحیی بحرانی . [ ی َح ْ یا ب َ نی ی ] (اِخ ) ابن محمد ازرق بحرانی ، ثائری خونریز از مردم بحرین بود و به سال 255 هَ . ق . بر المهتدی خلیفه خروج کرد و به صاحب الزنج پیوست . در جنگ بصریان شرکت جست و به بصره وارد شد و به قتل عام پرداخت . صاحب الزن
حرارت بحرانیلغتنامه دهخداحرارت بحرانی . [ ح َ رَ ت ِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در فیزیک درجه ٔ حرارتی است که در بیشتر از آن ، هر قدر هم که فشار زیاد شود استحاله ٔ گاز به مایع غیرممکن است .
هاشم بحرانیلغتنامه دهخداهاشم بحرانی . [ ش ِ م ِ ب َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن اسماعیل الحسینی البحرانی الکَتْکانی التوبلی (منسوب به «توبلی » و «کتکان » ازقراء بحرین )، مشهور به «البحرانی ». از مفسرین امامی و علمای ادب و رجال حدیث بوده و از جمله آثار اوست :«ایضاح المسترشدین » در شرح احوال خوارج ، و «الب
ناصر بحرانیلغتنامه دهخداناصر بحرانی . [ ص ِ رِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲبن سعیدبن المتوج البحرانی ، ملقب به جمال الدین یا شهاب الدین . او راست : کتاب الوسیلة و دو کتاب در تفسیر مختصر و مطول ، و رسالة الناسخ و المنسوخ ، و کتاب فی ما یجب علی المکلفین ، و غرایب المسائل ، و النهایة در تفسیر پانصد آی
یحیی بحرانیلغتنامه دهخدایحیی بحرانی . [ ی َح ْ یا ب َ نی ی ] (اِخ ) ابن محمد ازرق بحرانی ، ثائری خونریز از مردم بحرین بود و به سال 255 هَ . ق . بر المهتدی خلیفه خروج کرد و به صاحب الزنج پیوست . در جنگ بصریان شرکت جست و به بصره وارد شد و به قتل عام پرداخت . صاحب الزن
علامه ٔ بحرانیلغتنامه دهخداعلامه ٔ بحرانی . [ ع َل ْ لا م َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) سیدهاشم بن سلیمان بن اسماعیل بن عبدالجوادبن علی بن سلیمان بن ناصر حسینی بحرانی توبلی کتکانی . عالم فاضل مدقق فقیه عارف مفسر رجالی محدث متتبع امامی . در کثرت تتبع تالی مجلسی اش شمارند. او راست : 1</sp
حرارت بحرانیلغتنامه دهخداحرارت بحرانی . [ ح َ رَ ت ِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در فیزیک درجه ٔ حرارتی است که در بیشتر از آن ، هر قدر هم که فشار زیاد شود استحاله ٔ گاز به مایع غیرممکن است .
هاشم بحرانیلغتنامه دهخداهاشم بحرانی . [ ش ِ م ِ ب َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن اسماعیل الحسینی البحرانی الکَتْکانی التوبلی (منسوب به «توبلی » و «کتکان » ازقراء بحرین )، مشهور به «البحرانی ». از مفسرین امامی و علمای ادب و رجال حدیث بوده و از جمله آثار اوست :«ایضاح المسترشدین » در شرح احوال خوارج ، و «الب
ناصر بحرانیلغتنامه دهخداناصر بحرانی . [ ص ِ رِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲبن سعیدبن المتوج البحرانی ، ملقب به جمال الدین یا شهاب الدین . او راست : کتاب الوسیلة و دو کتاب در تفسیر مختصر و مطول ، و رسالة الناسخ و المنسوخ ، و کتاب فی ما یجب علی المکلفین ، و غرایب المسائل ، و النهایة در تفسیر پانصد آی
یحیی بحرانیلغتنامه دهخدایحیی بحرانی . [ ی َح ْ یا ب َ نی ی ] (اِخ ) ابن محمد ازرق بحرانی ، ثائری خونریز از مردم بحرین بود و به سال 255 هَ . ق . بر المهتدی خلیفه خروج کرد و به صاحب الزنج پیوست . در جنگ بصریان شرکت جست و به بصره وارد شد و به قتل عام پرداخت . صاحب الزن
علامه ٔ بحرانیلغتنامه دهخداعلامه ٔ بحرانی . [ ع َل ْ لا م َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) سیدهاشم بن سلیمان بن اسماعیل بن عبدالجوادبن علی بن سلیمان بن ناصر حسینی بحرانی توبلی کتکانی . عالم فاضل مدقق فقیه عارف مفسر رجالی محدث متتبع امامی . در کثرت تتبع تالی مجلسی اش شمارند. او راست : 1</sp