بخشندهلغتنامه دهخدابخشنده . [ ب َ ش َ دَ / دِ ] (نف ) کسی که می بخشد و داد و دهش بسیار می کند. (ناظم الاطباء). واهب . وهوب . ماجد. (منتهی الارب ). واهب . وهّاب . وهوب . (مهذب الاسماء). سخی . دهشکار. جواد. معطی . دهنده . مانح . باذل . بذّال . بذول . (یادداشت مؤ
بخشندهدیکشنری فارسی به انگلیسیpropitious, bounteous, charitable, forgiving, generous, magnanimous, merciful, munificent, openhearted
بخشندهفرهنگ مترادف و متضادانفاقگر، باسخاوت، بخشایشگر، بذال، جواد، جوانمرد، خیر، دستودلباز، رحمتگر، سخاوتمند، سخی، فیاض، فیضبخش، کریم، کریمالنفس، گشادهدست، معطی، مکرم، نیکوکار، منان، واهب، وهاب ≠ بخیل، ممسک
بخشندگیلغتنامه دهخدابخشندگی . [ ب َ ش َ دَ / دِ ] (حامص ) دهش . بذل . عطا. (ناظم الاطباء). جود. عطا. (از آنندراج ). رادی . سخاوت . سخا. کرم . بخشش . (یادداشت مؤلف ) : چنین داد پاسخ که این داستان شنیدم بسی از لب راستان که شاپو
نابخشندهلغتنامه دهخدانابخشنده . [ ب َ ش َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) کسی که از بخشش و دهش کراهت داشته باشد. (ناظم الاطباء). ممسک . بخیل . مقابل بخشنده .