بداءةلغتنامه دهخدابداءة. [ ب َ ءَ ] (ع مص ) پیدا و آشکار گردیدن . (از منتهی الارب ). ظاهر و آشکار گردیدن . (از ناظم الاطباء). آشکار شدن . (از اقرب الموارد). بَدُوّ. بَدْو. (از منتهی الارب ). || پیدا شدن رایی در کاری . (از اقرب الموارد):پیدا شدن و آشکار شدن رأیی که قبلاً نبود: بدا له فی الامر
بدايةدیکشنری عربی به فارسیاغاز , ابتدا , شروع , تاخت و تاز , حمله , هجوم , اصابت , وهله , اغازيدن , دايرکردن , عازم شدن
بدولغتنامه دهخدابدو. [ ب َدْوْ ] (ع مص ) پیدا و آشکار گردیدن . (از منتهی الارب ). پدید آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). ظاهر شدن . (یادداشت مؤلف ). بداءة. بدوء. بداء. (ناظم الاطباء ذیل بداءة). و رجوع به بداءة شود.
بدءلغتنامه دهخدابدء. [ ب َدْءْ ] (ع اِ) آغاز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . ابتدا. (از اقرب الموارد). آغاز هر چیز. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). لک بدؤه یعنی تراست آغاز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سر. (یادداشت مؤلف ). || نخست .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اول . (از اقر
بدولغتنامه دهخدابدو. [ ب ُ دُوو ] (ع مص )پیدا و آشکار گردیدن . (منتهی الارب ). پدید آمدن . (غیاث اللغات ). ظاهر شدن . (از اقرب الموارد). بدوء. بداءة. بَدو. (از ناظم الاطباء). و رجوع به بداءة شود.- بدوّ صلاح ؛ در لغت بمعنی پدیدار شدن صلاحیت باشد. و در اصطلاح فقهی