آغاللغتنامه دهخداآغال . (اِ) آغار. اُغُر.- بدآغال ؛ بداُغُر. بدآغار : چون کلاژه همه دزدندو رباینده چو خادهمه چون بوم بدآغال و چو دمنه محتال .معروفی .
آمد و نیامد داشتنلغتنامه دهخداآمد و نیامد داشتن . [ م َ دُ ن َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) آمدنیامد داشتن . برای بعضی یُمن و برای بعضی شآمت داشتن . برای برخی خجسته و میمون و برای برخی شوم و بداُغر بودن : مرغ خواباندن آمد و نیامد دارد. سرکه انداختن آمد و نیامد دارد.