دغمورلغتنامه دهخدادغمور. [ دُ ] (ع ص ) بدخو و بدصفت : رجل دغمور. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
loathsomeدیکشنری انگلیسی به فارسیلعنتی، نفرت انگیز، منفور، زننده، بی میل، دافع، بی رغبت کننده، بدصفت، نفرت اور
vilestدیکشنری انگلیسی به فارسیخوشگله، بد اخلاق، زننده، پست، فرومایه، فاسد، دون، بدطینت، شرم اور، بدصفت، خسیس
vilerدیکشنری انگلیسی به فارسیتیلر، بد اخلاق، زننده، پست، فرومایه، فاسد، دون، بدطینت، شرم اور، بدصفت، خسیس