زال بدفعاللغتنامه دهخدازال بدفعال . [ ل ِ ب َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زال بدافعال شود.
زال بدافعاللغتنامه دهخدازال بدافعال . [ ل ِ ب َ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). و رجوع به زال بدفعال ، زال رعنا، زال عقیم و زال مستحاضه شود.
زال بدفعاللغتنامه دهخدازال بدفعال . [ ل ِ ب َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زال بدافعال شود.
بدعملفرهنگ مترادف و متضادبدپیشه، بدفعال، بدفعل، بدکار، بدکردار، بدکنش، دغل، شریر، گناهکار، نامهسیاه ≠ درستکار
بدکردارفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدجنس، بدذات، زشتکار، شرور، شریر، ناجنس ≠ نیککردار، صالح ۲. بدعمل، بدفعال، بدفعل، بدکار
بدکارفرهنگ مترادف و متضاد۱. آلودهدامن، بدعمل، بدفعال، بدفعل ۲. بدجنس، بدرفتار، بدروش، بدکردار، بدکنش ۳. تبهکار، خبیث، شرور، شریر، طالح، فاجر ≠ نیککردار، صالح
زال بدفعاللغتنامه دهخدازال بدفعال . [ ل ِ ب َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زال بدافعال شود.
