بدیههفرهنگ فارسی عمید۱. بدون طول تفکر، سخن یا شعر گفتن.۲. (اسم) (ادبی) شعر و سخنی که بدون تٲمل گفته شود؛ زودانداز.
بدیهیهلغتنامه دهخدابدیهیه . [ ب َ هی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) مؤنث بدیهی : امور بدیهیه . ج ، بدیهیات . (فرهنگ فارسی معین ).
اصلدیکشنری فارسی به عربیاجهاد , استهلال , اصيل , ام , بديهية , تاليف , جرثومة , جزر , جزع , حقيقي , راديکالي , عنصر , مبدا , نقطة
بدیهیاتلغتنامه دهخدابدیهیات . [ ب َ هی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ بدیهیه . (یادداشت مؤلف ). اشیائی که علم آنها موقوف به تفکر نباشد. (آنندراج ). || وقایع غیرمنتظره . (فرهنگ فارسی معین ).
ریاضیاتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد اضیات ریاضیات محض، ریاضیات کاربردی، جبر تئوری مجموعه، حساب دیفرانسیل، حساب انتگرال، حساب بُرداری، حساب احتمالات، آمار▼ توپولوژی هندسه اقلیدسی، هندسه، مثلثات، دایره نمودار، منحنی، لگاریتم الگوریتم، آنالیز سیستم، تحقیق درعملیات آنالیز مسیر بحرانی، سیپیام، برنامهریزیخطی، سیاست گذاری، سیاس