بدگونیافرهنگ فارسی عمیددر معماری، زمین یا صحن خانه که کج و اریب باشد. Δ آن را در قدیم شوم میپنداشتند.
بدگونیالغتنامه دهخدابدگونیا. [ ب َ ] (ص مرکب ) بد ساخته شده . خانه ای که صحن آن کج و معوج باشد.(ناظم الاطباء). به اصطلاح معماران ، خانه ای که صحنش کج باشد و آن را شوم پندارند. (آنندراج ) : ز راستی است که بدگونیاست خانه ٔ عمرببین کمان کج افتاده خانه ٔ تیر است .
بیدنولغتنامه دهخدابیدنو. [ ] (اِخ ) قریه ای است چهار فرسنگ بیشتر جنوبی کلخنگان بفارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
بیضانیلغتنامه دهخدابیضانی . [ ] (اِ) رشیدی از منطق اشارات ابوعلی آرد که بیضانی بمعنی ققنس (رومی ) مرغ معروف است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ققنس شود.
بیضانیلغتنامه دهخدابیضانی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به بیضان . رجوع به بیضان شود. || شبیه بیضی . بیضوی . (از ملحق لسان العرب ).