اسکاچفرهنگ فارسی معین( اِ ) (اِ.) 1 - مأخوذ از اسکاچ برایت که نام تجاری یک نوع لیف ظرفشویی است برای شستن ظروف آشپزخانه . 2 - مأخوذ از نام اسکاچ که نام تجارتی نوعی چسب است . نوار چسب بی رنگ . 3 - نوعی ویسکی . 4 - پارچة چهارخانه : دامن اسکاچ .
صیقل کردنلغتنامه دهخداصیقل کردن . [ ص َ / ص ِ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صیقلی کردن . جلا دادن . روشن کردن . زدودن : گر تن خاکی غلیظ و تیره است صیقلش کن زآنکه صیقل گیره است . مولوی .ز اشتیاقت صیقل آیینه ٔ