برجستهلغتنامه دهخدابرجسته . [ ب َ ج َ ت َ /ت ِ ] (ن مف مرکب ) با افراز برآمده . (ناظم الاطباء). || جسته و جهیده . || چست و چالاک .(فرهنگ فارسی معین ). || مناسب و لایق . (ناظم الاطباء). خوب و پسندیده و ممتاز و عالی . (فرهنگ فارسی معین ). باموقع. (ناظم الاطباء).
برجستهmarcato 2 (it.), marcando 2 (it.)واژههای مصوب فرهنگستانکیفیت تنی که متمایز و واضح نواخته میشود
برجستهدیکشنری فارسی به انگلیسیbanner, big, convex, cordon bleu, extraordinary, grand, illustrious, king, leading, noble, notable, note, noted, noteworthy, outstanding, over-, par excellence, pre-eminent, preeminent, prominent, protuberant, raised, ranking, salient, select, signal, star, supereminent, surpassing, ventricular, wor
درز برجستهjumped seamواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از درز مضاعف که به علت خوب فشرده نشدن، سست و برآمده است
اجرای برجستهmarcato 1 (it.), marcando 1 (it.)واژههای مصوب فرهنگستانشیوهای در اجرای نغمات که در آن نتها متمایز و واضح نواخته میشوند
برجستهبینیstereoscopic vision 1واژههای مصوب فرهنگستانقابلیت درک فضای سهبعدی و تشخیص عمق با استفاده از هندسۀ جفتتصویری
برجستهنماییstereoscopyواژههای مصوب فرهنگستاندانش و فنّاوری ایجاد تصویر ذهنی سهبعدی بر پایۀ عکسهای همپوش از شیء یا بهرهگیری از قابلیت دستگاه بینایی انسان
درز برجستهjumped seamواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از درز مضاعف که به علت خوب فشرده نشدن، سست و برآمده است
تصویر برجستهنماstereoscopic image, stereo imageواژههای مصوب فرهنگستانتصویری که بیننده در هنگام مشاهده آن را سهبعدی احساس میکند
salienceدیکشنری انگلیسی به فارسیبرجسته، برجستگی، برتری، نکته برجسته، جلو امدگی، موضوع برجسته، چابکی در جست و خیز
stereoscopiesدیکشنری انگلیسی به فارسیStereoscopies، برجسته بینی، جهان نما، مبحث اشکال برجسته، دوربین یا عینک برجسته نما
برجستهبینیstereoscopic vision 1واژههای مصوب فرهنگستانقابلیت درک فضای سهبعدی و تشخیص عمق با استفاده از هندسۀ جفتتصویری
برجستهنماییstereoscopyواژههای مصوب فرهنگستاندانش و فنّاوری ایجاد تصویر ذهنی سهبعدی بر پایۀ عکسهای همپوش از شیء یا بهرهگیری از قابلیت دستگاه بینایی انسان
درز برجستهjumped seamواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از درز مضاعف که به علت خوب فشرده نشدن، سست و برآمده است
اجرای برجستهmarcato 1 (it.), marcando 1 (it.)واژههای مصوب فرهنگستانشیوهای در اجرای نغمات که در آن نتها متمایز و واضح نواخته میشوند