برروشنفرهنگ فارسی عمیدگرونده؛ مؤمن: ◻︎ شفیع باش برِ شه مرا بدین زلت / چو مصطفی برِ دادار بر روشنان را (دقیقی: ۹۵).
برروشنلغتنامه دهخدابرروشن . [ ب َرْ، رَ وِ ] (اِ مرکب ) امت . (لغت نامه ٔ اسدی ). ج ، برروشنان . برروشن (از: بر بمعنی ب ِ یا بمعنی عالی و بلند و رفیع + روشن ، روش ، بمعنی رفتار) و معنی مجموع یعنی اینکه بر صراط مستقیم و دین حق است یا اینکه بر دینی عالی تر و درست است و اینکه بعضی گمان برده اند بر
برپروشانلغتنامه دهخدابرپروشان . [ ب َ پ َ ] (اِ) مطلق امت را گویند از هر پیغمبری که باشد. (برهان ). مصحف برروشنان است . (از حاشیه برهان ). امت هریک از پیغمبران .(ناظم الاطباء). رجوع به برروشنان و بربروشان شود.
برروشنانلغتنامه دهخدابرروشنان . [ ب َرْ، رَ وِ ] (اِ مرکب ) ج ِ برروشن . صورتهای دیگر کلمه که در برهان قاطع آمده است چنین است : پرپروشان ، برسان ، برشان ، برفروشان ، بروسان ، بروشان ، برورسنان . ورشنان اما تمام صور فوق مصحف است و چنانکه گفتیم صحیح کلمه برروشنان است . (یادداشت مؤلف ). از پهلوی وی
برروشنانلغتنامه دهخدابرروشنان . [ ب َرْ، رَ وِ ] (اِ مرکب ) ج ِ برروشن . صورتهای دیگر کلمه که در برهان قاطع آمده است چنین است : پرپروشان ، برسان ، برشان ، برفروشان ، بروسان ، بروشان ، برورسنان . ورشنان اما تمام صور فوق مصحف است و چنانکه گفتیم صحیح کلمه برروشنان است . (یادداشت مؤلف ). از پهلوی وی