برههواژهنامه آزادقسمت ، بخش ، زمان مرحله، پاره ای از زمان، بخشی از یک دوره زمانی بخشی از زمان، مقطعی از زمان.
برحةلغتنامه دهخدابرحة. [ ب َ ح َ ] (ع ص ) بارز. (منتهی الارب )؛ خرج لهم صرحة برحة؛ ای بارز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
برهةلغتنامه دهخدابرهة. [ ب ُ /ب َ هََ ] (ع اِ) روزگار و زمان دراز. (منتهی الارب ).پاره ای از روزگار. (دهار) (مهذب الاسماء). قطعه ای اززمان دراز. (از اقرب الموارد). ج ، بُرَه . (دهار).
بریعةلغتنامه دهخدابریعة. [ ب َ ع َ ] (ع ص ) زن درگذشته به جمال و عقل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زن کامل در فضل و جمال و عقل . (ناظم الاطباء).
فرانامۀ برههایsnapshot scenarioواژههای مصوب فرهنگستانفرانامهای که تصویری کلی از بخش معینی از زمان آینده یا وضعیت متغیرهای مهم آن ارائه میدهد
ابرههلغتنامه دهخداابرهه . [ اَ رَ هََ ] (اِخ ) ابن حارث رائش ، ملقب به ذوالمنار. از ملوک یمن و او دومین تُبَّع باشد.
ابرههلغتنامه دهخداابرهه . [ اَ رَ هََ ] (اِخ ) ابن صباح ، مکنی به ابویکسوم و ملقب به اشرم و صاحب الفیل . ملک حبشی متغلب بر یمن که ذکرش در قرآن بیامده است . و به روایات مسلمین او بقصد هدم خانه با پیل به مکه شد و خدای تعالی او و سپاهش را با حجاره ٔ سجیل که طیر ابابیل فروباریدند هلاک فرمود <span