ترجمه مقاله

برومند

bo(a)rumand

۱. بالغ؛ رشید: جوان برومند.
۲. بارور؛ باثمر؛ میوه‌دار؛ میوده‌دهنده: درخت برومند.
۳. [قدیمی] خرم؛ شاداب: زمین برومند.
۳. [قدیمی] کامیاب؛ برخوردار: شاه برومند.

۱. بارور، مثمر، میوهدار
۲. قوی، رشید، نیرومند محکم
۳. برخوردار، بهرهور، کامروا، کامیاب
۴. خرم، شاداب
۵. آبرومند

ترجمه مقاله