ترجمه مقاله

بریدن

boridan

۱. جدا کردن.
۲. پاره کردن.
۳. جدا ساختن چیزی از چیز دیگر با کارد یا قیچی یا آلت دیگر.
۴. (مصدر لازم) جدا شدن.
۵. (مصدر لازم) پاره شدن.
۶. [قدیمی] درنوردیدن و پیمودن (راه).

۱. قطع کردن، قطع ≠ پیوند دادن
۲. گسستن، گسیختن ≠ پیوستن
۳. اره کردن، قیچی کردن، برش دادن، چیدن
۴. دریدن، شکافتن،
۵. برش دادن
۶. جدا شدن، قطع رابطه کردن ≠ پیوستن
۷. جدایی انداختن
۸. عبور کردن، گذشتن، طی کردن
۹. تعیین کردن، مقرر کردن

ترجمه مقاله