احشامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی گاو، گوساله، گوسفند، مرینوس، میش، بره، بز، بزغاله، بزبچه حیوانات اهلی، چارپایان
قرمودلغتنامه دهخداقرمود. [ ق ُ ] (ع اِ) ثمرالغضا. (اقرب الموارد). || بزبچه ٔ کوهی . (منتهی الارب ). ذکر الوعول . (اقرب الموارد). تکه ٔ کوهی . (منتهی الارب ). ج ، قرامید. (اقرب الموارد).
عناقلغتنامه دهخداعناق . [ ع َ ] (ع اِ) بزغاله ٔ ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماده از بچه های بز پیش از رسیدن به یکسالگی . (از اقرب الموارد). و بعضی نوشته اند که از حین ولادت آن تا چهارماهگی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بزبچه . ج ، اَعنُق ، عُنوق . (از منتهی الارب ) (آنندرا