بزمگاهلغتنامه دهخدابزمگاه . [ ب َ ] (اِمرکب ) مجلس شراب و جشن و جای عیش و مهمانی باشد. (برهان ). جای که در آن بزم واقع شود. از عالم ِ [یعنی از قبیل ِ] منزلگاه و مجلسگاه . (آنندراج ). مجلس شراب . (انجمن آرای ناصری ). بزمگه . بزم . مجلس شراب . جای مهمانی و باده پیمایی . (یادداشت بخط دهخدا) <span
بزمگاهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بزمگه، بزمه، مجلسعیشونوش ≠ رزمگاه، رزمگه ۲. عشرتکده، عشرتگاه ≠ ماتمکده، ماتمسرا
بزمهفرهنگ فارسی عمیدگوشهای از بزمگاه؛ قسمتی از مجلس عیش و عشرت: ◻︎ ارم نقشی از بزمهٴ بزم اوست / قیامت نموداری از رزم اوست (خواجوی کرمانی: لغتنامه: بزمه).
بزمژهلغتنامه دهخدابزمژه . [ ب ُ م َ ژَ / ژِ ] (اِ) بزمجه . (یادداشت بخط دهخدا). و رجوع به بزمجه شود.
فرشیدوردلغتنامه دهخدافرشیدورد. [ ف َ شیدْ وَ ] (اِخ ) نام دهقانی است که با بهرام گور معاصر بود. (ولف ) : یکی گم شده نام فرشیدوردچه در بزمگاه و چه اندر نبرد. فردوسی .رجوع به فرشید و فرشورت و فرشیدور و فرشیدورت شود.
بزمهفرهنگ فارسی عمیدگوشهای از بزمگاه؛ قسمتی از مجلس عیش و عشرت: ◻︎ ارم نقشی از بزمهٴ بزم اوست / قیامت نموداری از رزم اوست (خواجوی کرمانی: لغتنامه: بزمه).
مجلس گاهلغتنامه دهخدامجلس گاه . [ م َ ل ِ ] (اِ مرکب ) محل انجمن و محفل و مجمع. (ناظم الاطباء). || بزمگاه . جای ضیافت و مهمانی : می دینارگون چون آب حیوان باد بر دستت که مجلس گاه تو خرم چو نزهتگاه رضوان شد.امیرمعزی .
کجالغتنامه دهخداکجا. [ ک ُ ] (اِخ ) نام شهری بوده است از ولایات چین . (آنندراج ) : به مرز کجا نزد یک روزه راه رسیدند یک جای هر دو سپاه . (گرشاسب نامه ).چو شاه کجا آگهی یافت راست فرستاد کس وز نریمان بخواست . <p class="autho