لغتنامه دهخدا
بستردن . [ ب ِ ت ُ دَ ] (مص ) محو کردن و پاک ساختن باشد. (برهان ). بمعنی ستردن یعنی پاک کردن و تراشیدن و «با» زایده است چون به باء بسیار مستعمل شود. «با» آورده شد. سترد؛ یعنی پاک کند، سترده ؛ یعنی پاک کرده . استره ؛ آلتی که دلاکان بدان موی سترند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (رشیدی