ترجمه مقاله

بستن

bastan

۱. چیزی را به چیز دیگر یا به جایی پیوند دادن؛ بند کردن.
۲. (مصدر لازم) سفت شدن؛ افسردن؛ منجمد شدن.
۳. (مصدر متعدی) منجمد ساختن.

۱. فراز کردن، قفل کردن، کلون کردن ≠ باز کردن، وا کردن گشودن،
۲. تعیین کردن، مقرر کردن، منعقد کردن ≠ فسخ کردن
۳. گره زدن
۴. سد کردن، مسدود کردن ≠ آزاد کردن، باز کردن
۵. راهبندان کردن، قرق کردن
۶. ورچیدن جمع کردن(بساط و )، تعطیل کرد

ترجمه مقاله