بسلاءلغتنامه دهخدابسلاء. [ ب ُس َ ] (ع اِ) ج ِ بسبل . (ناظم الاطباء). || ج ِ باسل . (اقرب الموارد). رجوع به بسبل و باسل شود.
بسیلالغتنامه دهخدابسیلا. [ ب َ ] (اِ) به لغت مصری نوعی از جلبان است و آن خلربری است در غایت تلخی . رجوع به بسیل و بسیلة شود.
نخبدیکشنری عربی به فارسینان برشته , باده نوشي بسلا متي کسي , برشته کردن (نان) , بسلا متي کسي نوشيدن , سرخ شدن