ترجمه مقاله

بسودن

basudan

۱. دست مالیدن؛ لمس کردن: ◻︎ لعل تو را شبی ببسودم من و هنوز / می‌لیسم از حلاوت آن گربه‌وار دست (کمال‌الدین‌اسماعیل: مجمع‌الفرس: بسوده).
۲. سودن.
۳. سفتن.

۱. بساویدن، سودن، لمس کردن، مالیدن
۲. آزمودن، امتحان کردن، آزمایش کردن

ترجمه مقاله