ترجمه مقاله

بسیجیدن

basijidan

۱. آماده کردن؛ مهیا ساختن؛ سامان دادن.
۲. آماده کردن سازوسامان سفر.
۳. آهنگ کردن.

۱. آماده ساختن، بسیجی کردن، تدارک دیدن، تمهید کردن، ساماندادن، مهیا ساختن
۲. آهنگ کردن، اراده کردن، قصد کردن

ترجمه مقاله