بشاوردلغتنامه دهخدابشاورد. [ ب َ وَ ] (اِخ ) بشأور. شهریست بناحیت پارس توانگر ازگرد وی . یکی باره است شاپورخسرو کرده است و اندر وی دو آتشکده است که آن را زیارت کنند و بنزدیک وی کوهیست که بر آن صورت هر ملکی و موبدی و مرزبانی که بوده است نگاشته است و سرگذشتهای ایشان بر آن جای نبشته است و اندر حد
بشاوردلغتنامه دهخدابشاورد. [ ب ُ وَ ] (اِ) زمین پشته پشته را گویند. (برهان ) (از سروری ) (اوبهی ) (مؤید الفضلاء) (از رشیدی ). زمین ناهموار. (ناظم الاطباء). صاحب برهان بمعنی پشته پشته آورده و این همان لغت بستاوند است و یکی ازین دو مصحف شده است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ).
زیارت کردنلغتنامه دهخدازیارت کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دریافتن مقام متبرک یا شخص متبرک . (آنندراج ). اعتمار. زور. زیارة. (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) : اندر بشاورد به ناحیت پارس دو آتشکده است که آنرا زیارت کنند. (حدود العالم ).درراه خدا دو کعبه آمد منزل یک ک
آتشکدهلغتنامه دهخداآتشکده . [ ت َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پرستشگاه مغان و جای آتش افروختن . بیت النار. بیت النیران . آتشگاه : ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش آتشکده دارم سد و بر هر مژه ای ژی . رودکی .</p