بغضاءلغتنامه دهخدابغضاء. [ ب َ ] (ع اِمص ) بمعنی بغضه ، دشمنی سخت است . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه جرجانی ص 27) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). عداوت سخت . (غیاث ) (آنندراج ). عداوت و دشمنی سخت . (فرهنگ نظام ). دشمنی . بغض . خصومت . دشمنانگی . کین . کینه .<br
خدمات اقامتی باغذاserviced accommodationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خدمات اقامتی شبانه که مهمانخانهها و تأسیسات مشابه ارائه میکنند و شامل غذا نیز میشود
بغضاءلغتنامه دهخدابغضاء. [ ب َ ] (ع اِمص ) بمعنی بغضه ، دشمنی سخت است . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه جرجانی ص 27) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). عداوت سخت . (غیاث ) (آنندراج ). عداوت و دشمنی سخت . (فرهنگ نظام ). دشمنی . بغض . خصومت . دشمنانگی . کین . کینه .<br
ترجمهلغتنامه دهخداترجمه . [ ت َ ج َ / ج ُ م َ / م ِ ] (از ع ، اِمص ، اِ) بیان کلامی از زبانی بزبان دیگر. (ناظم الاطباء) : فرمانها بخواسته و فرونگریسته و ترجمه های آن راست کرده ... بازفرستاد. (تاریخ بیهق
مکنونلغتنامه دهخدامکنون . [ م َ ] (ع ص ) پنهان داشته شده و این صیغه ٔ اسم مفعول است مأخوذ از کَن ّ که به معنی پوشیدن است و چون گوهر قیمتی و خوش آب را به محافظت پوشیده دارند لهذا مجازاً گوهر مکنون گوهر قیمتی و خوش آب را گویند. (غیاث ) (آنندراج ). پنهان داشته . (ناظم الاطباء). نهفته . نهان . نه
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن ثوابةبن خالد الکاتب . مکنی به ابوالعباس . محمدبن اسحاق الندیم گوید: او احمدبن محمدبن ثوابةبن یونس ابوالعباس کاتب است . این خاندان اصلا ترسا بودند و گویند یونس معروف بلبابه بود و شغل حجامی داشت و بعضی گفته اند مادر ایشان لبابه نام داشت . ووفات
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سعدبن ربیعة. معشوقه ٔ قیس بن ملوح بن مزاحم ، معروف به مجنون لیلی : بلبل به غزل طیره کند اعشی راصلصل به نوا سخره کند لیلی را. منوچهری .در میان شکستگیها حصارکی خراب به من نمودند. اعراب گف
بغضاءلغتنامه دهخدابغضاء. [ ب َ ] (ع اِمص ) بمعنی بغضه ، دشمنی سخت است . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه جرجانی ص 27) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). عداوت سخت . (غیاث ) (آنندراج ). عداوت و دشمنی سخت . (فرهنگ نظام ). دشمنی . بغض . خصومت . دشمنانگی . کین . کینه .<br