ترجمه مقاله

بقا

baqā

۱. زیستن.
۲. پایدار ماندن.
۳. دوام؛ همیشگی.
۴. پایندگی.
۵. زیست؛ زندگی.
۶. (تصوف) مرحله‌ای از سلوک پس از فنا که ابتدا سیر فی‌الله است و سالک به حق باقی می‌شود.

۱. ابدیت، ادامه، استمرار، پایندگی، جاودانگی، خلود، دوام
۲. زندگانی، زیست،
۳. زندگی کردن، زیستن
۴. پایدار ماندن، جاوید ماندن، مخلد شدن

ماندگاری، ماندن، پایستگی، پایدار

ترجمه مقاله