بلدرچینلغتنامه دهخدابلدرچین . [ ب َ دَ / ب ِ دِ ] (ترکی ، اِ) پرنده ایست وحشی و حلال گوشت . اغبس . بدبده . بودنه . سلوی . سمانات . سمانه . سمانی . قتیل الرعد. کرک . ورتاج . ورتیج . ولج . ولچ . و رجوع به کَرک در ردیف خود شود.
بیلدرچینلغتنامه دهخدابیلدرچین . [ دَ ] (ترکی ، اِ) بلدرچین . فارسی آن کرک است و آن را سَلْوی ̍ نیز گویند. رجوع به کرک و سلوی و سمان و سمانة و سمانی شود.
بلدرچین حقیقیCoturnix coturnixواژههای مصوب فرهنگستانزیرگونهای از قرقاولیان و راستۀ ماکیانسانان که شناختهشدهترین گونۀ این راسته است و پرهای خاکی و قهوهای دارد
بلاذریانلغتنامه دهخدابلاذریان . [ ب َ ذُ ] (اِ) در کلمه ٔ خستوانه در فرهنگ اسدی گوید: پشمینه ای باشد که بلاذریان دارند بس موی از اودرآویخته - انتهی . در حاشیه ٔ نسخه ٔ اسدی کتابخانه ٔ مسجد سپهسالار (در همین کلمه ٔ خستوانه ) نوشته شده است : بلاذر، جماعتی که مویهای عملی گذاشته ، خود را مجذوب و قلند
بلدرچین حقیقیCoturnix coturnixواژههای مصوب فرهنگستانزیرگونهای از قرقاولیان و راستۀ ماکیانسانان که شناختهشدهترین گونۀ این راسته است و پرهای خاکی و قهوهای دارد
بلدرچین حقیقیCoturnix coturnixواژههای مصوب فرهنگستانزیرگونهای از قرقاولیان و راستۀ ماکیانسانان که شناختهشدهترین گونۀ این راسته است و پرهای خاکی و قهوهای دارد