بلندگرایلغتنامه دهخدابلندگرای . [ ب ُ ل َ گ َ / گ ِ ] (نف مرکب ) بلندگراینده . کنایه از کسی است که میل عظمت و بزرگی کند. (برهان ) (آنندراج ). بزرگی خواه . بلندپرواز. و رجوع به بلندی گرای شود.
بلندگرایفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که خواستار بزرگی و عظمت است؛ بلندپرواز.۲. کسی که بیش از مقام و مرتبهاش خودنمایی و خودستایی میکند.
بلندپریلغتنامه دهخدابلندپری . [ ب ُ ل َ پ َ ] (حامص مرکب ) به معنی بلندپروازی است . (از ناظم الاطباء).تفاخر کردن و بزرگی نمودن و ادعای مهتری بر سبیل مبالغت کردن . (از آنندراج ). رجوع به بلندپروازی شود.
بلندی گرایلغتنامه دهخدابلندی گرای . [ ب ُ ل َ گ َ / گ ِ ](نف مرکب ) بلندی گراینده . بلندگرای . آنکه گرایش و میلان او به بلندی و رفعت باشد. (آنندراج ) : سری کز تو گردد بلندی گرای به افکندن کس نافتد ز پای . نظامی
بلندپروازفرهنگ فارسی عمید۱. پرندهای که در آسمان اوج گیرد، مانند باز، عقاب، و مانندِ آن.۲. [مجاز] ویژگی کسی که آرزوی ترقی و عظمت دارد و بیش از مقام و مرتبهاش خودنمایی و خودستایی میکند؛ بلندگرای.