بهثةلغتنامه دهخدابهثة. [ ب ُ ث َ ] (ع اِ) گاو وحشی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
بهیتةلغتنامه دهخدابهیتة. [ ب َ ت َ ] (ع اِ) دروغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || دروغی که به حیرت اندازد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بهتان . (مهذب الاسماء). یقال : یاللبهیتة (بکسر لام ) و این استغاثه است . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء)
بحثةلغتنامه دهخدابحثة. [ ب َ ث َ ] (ع اِ) بازیچه ای است که کودکان بخاک بازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بُحاثَة. و رجوع به بحاثه شود.
بحتةلغتنامه دهخدابحتة. [ ب َ ت َ ] (ع ص ) تأنیث بحت . و بحت نزد بعضی مثنی و مجموع و مصغر نشود. (منتهی الارب ). عربیة بحتة. (ناظم الاطباء). رجوع به بحت شود.
بهثیلغتنامه دهخدابهثی . [ ب ُ ثی ی ] (ص نسبی ) منسوب به بهثة است که بطنی است از قیس غیلان . (لباب الانساب سمعانی ).
عصیةلغتنامه دهخداعصیة. [ ع ُ ص َی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن خُفاف بن امری ءالقیس بن بهثة، از بنی سُلیم بن منصور. جدی است جاهلی و فرزندانش بطنی از سلیم از قیس عیلان از عدنانیه را تشکیل میدهند.و خنساء شاعره و أبوالعاج کثیربن عبداﷲبن بردة از والیان بصره ، و نیز جماعتی از صحابه از این بطن بوده اند. و ح