بهمدانلغتنامه دهخدابهمدان . [ ب َ م َ ] (ضمیر مبهم ) فلان و بهمان و بیسار، از کلمات و اسماء مهمله است . رجوع به بهمان شود.
پیرمستانلغتنامه دهخداپیرمستان . [ م َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه ملایر بهمدان ، میان گرگان و مبارک آباد در 19500گزی ملایر.
آبشینهلغتنامه دهخداآبشینه . [ ن َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه ملایر بهمدان میان گنجیه و سنگستان بفاصله ٔ 77 هزار گز از ملایر.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد قومسانی ، مکنی به ابوعلی . صاحب کرامات . قبر او به انبط قریه ای بهمدان است .
اسفیدرودبارلغتنامه دهخدااسفیدرودبار. [ اِ ] (اِخ ) اسفیذروذبار. یاقوت گوید: معناه ناحیة النهر الابیض و اظنه موضعاً بهمدان محلة او قریة من قراها. (معجم البلدان ).
اسفجینلغتنامه دهخدااسفجین . [ اِ ف َ ] (اِخ ) قریه ای بهمدان از روستای ونجر، و بدانجا مناره ای است ذات الحوافر که خبر آن در حرف حاء بیاید. (معجم البلدان ).