بورانیلغتنامه دهخدابورانی . (ص نسبی ، اِ) نان خورشی که از اسفناج و کدوو بادنجان با ماست و کشک سازند. (فرهنگ فارسی معین )(ناظم الاطباء). طعامی است در هندوستان که بادنجان در روغن گاو، بریان کرده ، در دوغ اندازند. (آنندراج ).و منسوب است به بوران دخت ، دختر خسروپرویز یا به بوران دختر حسن ، زن مأمو
بورانیلغتنامه دهخدابورانی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بورا قریه ای است نزدیک عکبراء. (منتهی الارب ).
ماری دو بورگونیلغتنامه دهخداماری دو بورگونی . [ دُ گُنْی ْ ] (اِخ ) (1457 - 1482م .) تنها دختر «شارل لو ته مه رر» که ازدواج او با «ماکزی میلین دوتریش » در سال 1477 موجب گردید که هلند و «فرانش کمته » به
بورانیهلغتنامه دهخدابورانیه . [ نی ی َ ] (اِ) نوعی ، طعام منسوب به بوران دختر حسن بن سهل ، زن مأمون خلیفه ٔعباسی . (منتهی الارب ). طعامی منسوب به بوران و همان بورانی است . (ناظم الاطباء). و رجوع به بورانی شود.
بورانیهلغتنامه دهخدابورانیه . [ نی ی َ ] (اِ) نوعی ، طعام منسوب به بوران دختر حسن بن سهل ، زن مأمون خلیفه ٔعباسی . (منتهی الارب ). طعامی منسوب به بوران و همان بورانی است . (ناظم الاطباء). و رجوع به بورانی شود.
طنبورانیلغتنامه دهخداطنبورانی . [ طَم ْ / طُم ْ نی ی ] (ع ص نسبی )کسی که طنبور نوازد. (آنندراج ). طنبورزن . (دهار).