لغتنامه دهخدا
بوزک . [ ب َ زَ ] (اِ مصغر) بوز است . و آن سبزیی باشد که بسبب رطوبت بر روی نان و گلیم و پلاس و امثال آن بندد. (برهان ). بوز. (آنندراج ). سبزیی یا سپیدیی پنبه مانند، که از هوای سرد بر نان کهنه یا آچار نشیند. (غیاث ). سبزیی که بر نان و جزآن بواسطه ٔ رطوبت و نم نشیند. (رشیدی ) <