بوغیلغتنامه دهخدابوغی . (ص نسبی ) منسوب است به بوغ که قریه ای است از قراء ترمذ در شش فرسخی ترمذ و از آنجا است : ابوعیسی محمدبن سورةبن شداد البوغی . (الانساب سمعانی ) (لباب الانساب ).
بوغاءلغتنامه دهخدابوغاء. [ ب َ ] (ع اِ) خاک نرم که مذرور ماند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خاک بسیار نرم . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) : لعمرک لو لا هاشم ما تعفرت ببغدان فی بوغائها القدمان . (اقرب الموارد).- بوغاء
ییسون بوغالغتنامه دهخداییسون بوغا. [ ](اِخ ) پانزدهمین از اولوس جغتای در ماوراءالنهر، ظاهراً از 709 تا حدود 718 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ).
یبغولغتنامه دهخدایبغو. [ ی َ ] (اِخ ) نام عام امرای طخارستان ، مشرق بلخ . (یادداشت مؤلف ). || حاکم خلخ . || پادشاه ترک . (از اخبار الدولة السلجوقیة). پادشاه ترکستان . صورت های دیگر این کلمه پیغو و بیغو و جبغو است . و رجوع به پیغو شود.