باهنلغتنامه دهخداباهن . [ هَِ ] (اِ) ثلث پرتن در اصطلاح هندیان : وکل پرتن [ یحوی ] علی ثلثة باهن و کل باهن علی ثلثة کن و کل کن ... (از ماللهند بیرونی ص 202).
باهینلغتنامه دهخداباهین . (اِ) خرمائی که پیوسته بر آن غوره و خوشه های نیم رسیده و رسیده باشد. (منتهی الارب ).
بوهین کژلغتنامه دهخدابوهین کژ. [ ] (اِخ ) در اسم کرج اختصار کردند زیرا که در اصل بوهین کره بوده است . و همچنین در ایام فرس آنرا بوهین کره خوانده اند. یعنی خرمنگاه کرج . (تاریخ قم ص 23).
بیوانلغتنامه دهخدابیوان . [ ب َ ی َ ] (اِخ ) محلی است معروف به رأس البیوان و آن در یک میلی دریاچه ٔ تنیس در مصر واقع است و آنجا لنگرگاه دریانوردان است که بطرف شام روند. (از معجم البلدان ).