بگیربگیرلغتنامه دهخدابگیربگیر. [ ب ِ ب ِ ] (اِ مرکب ) حالتی و وضعی که در آن حکومت افراد بسیاری را به قصد حبس یا کشتن دستگیر و بازداشت کند.
بربرلغتنامه دهخدابربر. [ ] (اِخ ) دهی است جزو بخش شهریار شهرستان تهران ، در جلگه واقع شده و معتدل است . سکنه ٔ آن 216 تن . آب آن از قنات و سیاه آب ابراهیم آباد و محصول آن غلات ، صیفی ، چغندرقند، انگور، بنشن ، کرچک ، و شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و جوال
بربرلغتنامه دهخدابربر. [ ب َ ب َ ] (اِ) حجام و جراح و سرتراش . (ناظم الاطباء).- بربرخانه ؛ بربر دکان . دکان سرتراشی . (ناظم الاطباء). سلمانی . آرایشگاه .
بربرلغتنامه دهخدابربر. [ ب َ ب َ ] (اِ) هرزه گویی و پرگویی و لجاجت . (برهان ). || (ص ) نزاع کننده ٔ احمق پرگو. (ناظم الاطباء).