افتضاح، بدنامی، رسوایی، عار، فضاحت، فضیحت ≠ آبروداری، آبرومندی
blot, discredit, dishonor, infamy, notoriety, opprobrium, shame
dishonorably
brand
قشقرق راه انداختن، جنجال و هیاهو کردن
آبرودار؛ آبرومند.
disgraceful, dishonorable
بدنامی، بیآبرویی، تفضیح، رسوایی، فضاحت
افتضاح، بیآبرویی، تفضیح، رسوایی، فضیحت ≠ خوشنامی
بدنامی، بیآبرویی، رسوایی، فضاحت، ننگ، ویله
بیآبرویی، بیعرضی، بیناموسی، پستی، رذالت، نانجیبی ≠ شرافت
افتضاح، بدنامی، بیآبرویی، تفضیح، رسوایی، فضیحت، ننگ