بیت الشرفلغتنامه دهخدابیت الشرف . [ ب َ تُش ْ ش َ رَ ] (ع اِ مرکب ) خانه ٔ بلندی و بزرگی . (غیاث ). || (اصطلاح نجوم ) برجی که در آن یکی را از هفت ستاره ٔ سیاره سعادتی و شرف حاصل شود چنانچه شرف آفتاب در برج حمل است و شرف قمر در ثور و شرف مشتری در سرطان و زهره در حوت و عطارد در سنبله و مریخ در جدی و
بیت الشرففرهنگ فارسی عمیدهریک از خانههایی که شرف سیارهای در آن است، مانندِ حَمَل که شرف آفتاب در آن است: ◻︎ یعنی که قرص خورشید از حوت در حمل شد / کرد اعتدال بر وی بیتالشرف مقرر (خاقانی: ۱۹۱).
بیتافزاییbit stuffingواژههای مصوب فرهنگستانافزودن بیت به قاب رقمی (digital frame) برای همزمانسازی و واپایش
جریان بیتbit streamواژههای مصوب فرهنگستانرشتهای پیوسته از بیتها که بهطور متوالی در حوزۀ زمان انتقال مییابند
بیتهای افزونهredundant bitsواژههای مصوب فرهنگستانبیتهایی که در هنگام انتقال دادهها برای تشخیص یا اصلاح خطا یا هر دو افزوده شدهاند
بیت شرفلغتنامه دهخدابیت شرف . [ ب َ / ب ِ ت ِ ش َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به بیت الشرف شود.
طعنه داشتنلغتنامه دهخداطعنه داشتن . [ طَ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) توبیخ و سرزنش کردن . طعنه زدن : گشته تا بیت الشرف از مقدمت کاشانه ام طعنه بر خورشید دارد خشت فرش خانه ام .مخلص کاشی (از آنندراج ).
معقباتلغتنامه دهخدامعقبات . [ م ُ ع َق ْ ق ِ ] (ع ص ، اِ) فرشتگان نوبت کننده در نگه داشتن مردمان . (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرشتگان شب و روز که یک گروه بعد از گروه دیگر آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرشتگان شب و روز. (از اقرب الموارد) : له م
ثورلغتنامه دهخداثور. [ ث َ ] (ع اِ) گاو نر. بَقر. || گاو فلک . گاو گردون . یکی از صور دوازده گانه ٔ منطقةالبروج میان حمل و جوزا و آن چون نیم گاوی تخیل شده که روی سوی مشرق و پشت به مغرب دارد و یکصد و چهل و یک ستاره بر آن رصد کرده اند و ثریا و عین الثور در این صورت باشد و بودن آفتاب در این برج
حمللغتنامه دهخداحمل . [ ح َ م َ ] (ع اِ) بره . (منتهی الارب ). خروف . (اقرب الموارد). || بره ٔ چند ماهه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، حُملان . (اقرب الموارد). || بره ٔ سال دوم درآمده . (منتهی الارب ).- لسان الحمل ؛ نباتی است . (اقرب الموارد). || ابر بس
بیتلغتنامه دهخدابیت . [ ] (اِ) در ابیات زیر از نظام قاری آمده است و ظاهراً نام پارچه ای است : بیت و کتان و زوده و بیرم رود بکردآنجا که وصف روسی انصار میکنم . نظام قاری (دیوان ص 26).سیه گلیمی شده ،
بیتفرهنگ فارسی عمید۱. [جمع: ابیات] (ادبی) دو مصراع از شعر.۲. [جمع: بُیُوت، جمعالجمع: بُیُوتات] [قدیمی] خانه.
بیتلغتنامه دهخدابیت . [ ب َ ] (ع اِ) خانه . ج ، ابیات ، بیوت . جج ، ابابیت ، بیوتات ، ابیاوات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خانه . (ترجمان القرآن ). مسکن . (اقرب الموارد). خانه و سرای . بیوت جمع و بیوتات جمعالجمع. (آنندراج ). محل سکونت . جای باش ، از هرچه ساخته باشند. (از اقرب الموارد). خ
بیتلغتنامه دهخدابیت . [ ب َ ] (ع مص ) به شب کردن چنین . (منتهی الارب ). || زناشویی کردن ؛ بات الرجل یبیت بیتاً؛ تزوج . رجوع به بیتوتة شود. و فلاناً، زوجه (لازم و متعدی ). (از اقرب الموارد). زن کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دبیتلغتنامه دهخدادبیت . [ دَ ] (اِ) قسمی قماش نخی . نوعی منسوج پنبه ای و آن بیشتر آستر لباس و رویه ٔ لحاف و تشک را بکارست .- دبیت حاج علی اکبری ؛ نوعی دبیت که بنام سفارش دهنده ٔ آن یعنی حاج علی اکبر به کارخانه های دبیت بافی لندن شهرت گرفته است .
دوبیتلغتنامه دهخدادوبیت . [ دُ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) مثنوی . (یادداشت مؤلف ). || چهار مصراع نخستین شعر را گویند که خوانندگان در آغاز سرود می خوانند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 440).
حجاب البیتلغتنامه دهخداحجاب البیت . [ ح ِ بُل ْ ب َ ] (اِخ ) ستار کعبة. کسوةالکعبة. پرده ٔ کعبه . پرده ای که پادشاهان عرب و خلفای اسلام برای پوشانیدن دیوار خانه ٔ کعبه با تشریفات مخصوص بدانجا میفرستادند. گویند قدیم ترین کسوه ٔ کعبه را تبع ابوکرب اسعد پادشاه حمیر که از جنگ یثرب بازمیگشت به خانه ٔ کع
خبیتلغتنامه دهخداخبیت . [ خ َ ] (ع ص ) حقیر. فرومایه . خبیث . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (متن اللغة). خسیس .
خبیتلغتنامه دهخداخبیت . [ خ ُ ب َ ] (اِخ ) نام آبی بوده است به عالیه و در آن اشجع و عبس شریک بوده اند. نابغه ٔ ذبیانی در وصف آن آورده است :الی ذبیان حتی صبحتهم و دونهم الربائع والخبیت و نیز کثیر گفته است :و فی الیاس عن سلمی و فی الکبر الذی اصابک شغل للمحب المطالب فدع ع