بیروزیلغتنامه دهخدابیروزی . (ص مرکب ) مفلس و محتاج . (آنندراج ). آنکه قوت یومیه ندارد. (ناظم الاطباء). محروم . (مهذب الاسماء). بدبخت : مُحارَف ؛ بی بخت و روزی . (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ).- بی روزی کردن ؛ حرمان . (ترجمان القرآن ). حرم . حریمة. حرمان . (زوزنی )
بروجیلغتنامه دهخدابروجی . [ ب َرْ وَ ] (اِخ ) صبغةاﷲبن روح اﷲبن جمال اﷲ بروجی حسینی نقشبندی . فقیه و صوفی که اصل او از اصفهان بود. در شهر بروج هند متولد شد سپس ساکن مدینه گشت و بسال 1015 هَ . ق . درگذشت . او راست : اًراءةالدقائق ، که حاشیه ایست بر تفسیر بیضاوی
بروجیلغتنامه دهخدابروجی . [ ب َرْ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به بَروَج ، که شهری است در هند. رجوع به بروج شود.
پیشبروزیanticipation 2, genetic anticipationواژههای مصوب فرهنگستانشرایطی که در آن درطی نسلهای متوالی سن بروز برخی از بیماریهای ارثی بهتدریج جلو میافتد و شدت بیماری نیز افزایش پیدا میکند